صفای اشک به دل های بی شرر ندهند

شاعر: محمدعلی مجاهدی

18 تیر 1391 | 1921 | 0
صفای اشک به دل های بی شرر ندهند
به شمع تا نکشد شعله، چشم تر ندهند

امیر قافله ی اشک، چشم بیدار است
به دست هر صدفی رشته ی گهر ندهند

هوای چشم تو ای گل، هنوز بارانی است
چرا به مرغ گرفتار، این خبر ندهند؟

مباد خون تو ای گل نصیب خار، مباد
به دست هر مژه ای پاره ی جگر ندهند

کبوتران نگاهت که قاصدان دلند
مجال جلوه به مرغان نامه بر ندهند

اگر به پیک نگاه تو آشنا گردند
به مرغ نامه بر این قدر بال و پر ندهند

ز شرم روی تو گل ها ز شاخه می ریزند
بگو که قافله را از چمن، گذر ندهند

به دست سرو، امان نامه ی تهیدستی است
که گفته است که آزادگان ثمر ندهند؟

مراد اهل نظر گنج بی نیازی هاست
به عالمی نظر کیمیا اثر ندهند

مرید اهل نظر شو که از بلندی طبع
بهای جام سفالین به جام زر ندهند

چه جای ناله که در بارگاه استغنا
مجال آه به دل های شعله ور ندهند

حباب گفت به گوهر: چرا کلاه مرا
به رسم هدیه به شاهان تاجور ندهند؟

جواب داد که: دریادلان موج شکار
عنان به دست تهی مغز بی هنر ندهند

چو شمع رشته ی باریک عمر می سوزد
چرا مجال به پروانه تا سحر ندهند؟

محمدعلی مجاهدی

  • متولد:
  • محل تولد: قم
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.